مستاجرهای تازه ی ما

ساخت وبلاگ
بعد از مدت ها تونستم رمزواژه ی دفتر خاطراتم را پیدا کنم و این خیلی خوشحالم کرد. بیشتر یک حس راحتی بهم داد. اتفاق های خیلی زیادی از روزی که آخرین نوشته را اینجا گذاشتم افتاده. خونه را در حدود اواسط دی خریدیم. حالا ۱۰ ماهی است که اینجاییم. توالت وسط خونه را به تحمل کلی زحمت چندین هزار دلار انداختیم کنار سالن و اتاق خواب. الان جمعه شب است و این دوشنبه میان که پارکت نشیمن و آشپزخونه را نسب کنند. بلاخره اینجا مرتب بشه.از یک ماه و یک روز دیگه میرم سر کار جدیدم. مارتی هم ۱۵ روز زودتر از من میره یک شرکت تازه با سمت مدیریت. اولین سمت مدیریتیش بعد از خروج از ایران است. ماجراهای خوبی به نظر می رسند. البته راهش دور میشه و رانندگی توو ترافیک باستن خیلی جالب نخواهد بود. دیگه اینکه... نمی دونم، همین ها خوبند دیگه. هفته ی دیگه شب سه شنبه یلداست، شب زایش خورشید. این جشن از وقتی فهمیدم تولد خورشید است از اون دوست داشتنی که بود واسم گرامی تر شده. قرار است بریم خونه مامان اینا.مارتی داره درس می خونه و خیلی کارش سخته است، همین الان یک کلافکی دیگه را با داد زدن از خودشون نشون داد، حق بهش میدم خیلی زیاد است و سنگین شده. راحت نیست هم فول تایم کار کنی و هم همچین رشته سنگینی آنلاین بخونی. همه ی نمره هاش فقط A است. به نظرم باید روی کارنامه اش یک A بزرگ با فونت بولد بزنن و  بس. برای خنده بهش میگم کارنامه ات  so boaring است. ها هاAnyway Life is Goodامیدوارم دیگران هم بتونن با خردورزی و تلاش خوشبختر کنند خودشون را.تا بعد کی باز بنویسم. مستاجرهای تازه ی ما...
ما را در سایت مستاجرهای تازه ی ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anarschist بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 13:18